تفاوت جواتکلاسیک با اوتول در وضعیت مالی شخص شخیص جوات است (و گرنه حیوان، حیوان است، چه فرقی میکند!!!). بدین صورت که شما به یه اتومبیل نیاز دارید که دیگه درپیتیترین آن پراید است. البته از دوو سیلو، 405 و به خصوص از 206 بهترین بهره را میتوانید ببرید و به مرادتان برسید.
خودرو: 1 عدد (ترجیحا پیکان صفر، یا یکی از موارد ذکر شده در بالا)
رنگ: سفید یا مشکی
روکش صندلی: سفید با خالهای سیاه یا سیاه با خالهای سفید!
ابتدا خودرو مورد نظر را کاملا شسته و ضدعفونی کرده و کمکها را کمی (نه زیاد) میخوابانیم. بعد شیشه عقب را میدهیم دودی کنند و روی آن یک جمله انگلیسی خفن مثل Don?t Race Baby و یا چیزی شبیه این، مینویسیم. از این چرت و پرتها روی درب صندوق عقب نیز میتوانیم بنویسیم.
اگر از جملات انگلیسی خوشتان نمیآید میتوانید از آرم فیلم ?جیغ? استفاده کنید. یادتان باشد که آرم متالیکا، رپ و... دیگر قدیمی شده است.
رینگهای خودرو را حتما عوض کنید. شما به رینگ پرهای با لاستیکهای پهن دیوارهکوتاه نیاز دارید. اگر توان مالی اجازه این کار را به شما نمیدهید، سری به بوتیکهای اتومبیل بزنید، قالپاقهای زیادی میتوانید پیدا کنید که ادای رینگ را برای شما دربیاورند. (به هر حال تو سرعت، نشون نمیده!)
یک بوق خفن و یک سراگزوز مشدی (تک لول یا 2 لول فرقی نمیکند) که داخل آن به رنگ قرمز باشد همچنین یک ضبط پایونیر یا کنوود در محل مربوطه نصب مینماییم. 3 عدد ساب ووفر که اندازه آن از درب دیگ هیات سرکوچه بزرگتر نباشد هم پشت شیشه عقب نصب میکنیم. یک مانیتور هم روی داشبورد میچسبانیم.
اگر پژو 206 داشتید، چراغهای جلو و عقب را هم بدهید مشکی کنند! اگر خودرو دیگری داشتید و برای آن چراغ مشکی وجود نداشت، غصه نخورید! خودتان دست به کار شوید. مقداری برچسب سیاه و یا سفید تهیه کنید و تا میتوانید آنها را به چراغهای عقب و جلوی خودرو بچسبانید. اگر باز هم اضافه اومد پایین یا بالای شیشه جلو و عقب خودرو هم فراموش نشود.
حالا نوبت توپ گلف است! یک عدد توپ گلف مشدی (از اون آدم خرکنها) روی شیشه عقب و یا جلو میچسبانیم. یه برچسب درباک هم روی درب باک خودرو میچسبانیم تا شکل باک تانک بشود!
یه بوگیر باحال (از اونایی که توش آب رنگی و فتیله داره) هم روی یه قسمتی از داشبورد جاسازی کنید.
پس از طی مراحل بالا، به اولین بقالی مراجعه کرده و چهار عدد تخممرغ تلاونگ خریده و هر کدام را زیر یکی از لاستیکها میگذاریم. خودرو را روشن نموده و در دنده یک گذاشته و یک نیم کلاج میکنیم تا چشم حسودها با هم بترکد.
خودرو مورد نظر آماده است و میتوانید با آن پی کارتان بروید!؟
از زبان خانومی که شوهرشو ترک داده : من بعد از خوندن صحبتهای معاون سلامت تصمیم به وادار کردن شوهرم به ترک سیگار کردم و بسرعت برگه ای برداشتم و مطالب زیر رو در اون نوشتم و به در یخچال چسبوندم.
از امروز تصمیم گرفتم تو رو به ترک سیگار وادار کنم و به همین خاطر قوانین زیر از همین الآن در خانه لازم الاجرا می باشد:
- قانون شماره 1: هر روزی که لباسهات بوی سیگار بده به یکی از مجازاتهای زیر (البته به انتخاب خودت) محکوم می شوی:
1- شستن ظرفهای ناهار و شام
2- خوردن هفت هشت ضربه ملاقه به سرت
3- دعوت مامانم اینا و داداشم اینا برای صرف ناهار(که به احتمال 99 درصد برای صرف شام هم می مونند!)
تبصره: البته مورد شماره 1 انحرافیه و نمی تونی اون رو انتخاب کنی، چون تو این کار رو نه به عنوان مجازات بلکه به این خاطر که وظیفه ات است هر روز انجام می دی!!
- قانون شماره 2: اگه توی جیبت کبریت یا سیگار پیدا کنم، یکی از چهار عمل زیر رو باز هم به انتخاب خودت عملی می کنم:
1- قهر می کنم می رم خونه مامانم اینا و بعد ده روز و پس از یه عالمه منت کشی برمی گردم خونه.
2- یک گردنبند، دستبند، النگو و یا یک مورد مشابه اینا به انتخاب خودم باید برام بخری!!
3- خودت بگو با ملاقه بزنم یا کفگیر؟!
4- با همون کبریت و به کمک مقداری مواد آتش زا تنبیهت می کنم.
تبصره: خودت می دونی من از این سوسول بازیها خوشم نمی آد پس گزینه اول منتفیه، دیگه هم حوصله زدن با ملاقه تو سرت رو ندارم، چون همه ملاقه ها و کفگیرام کج و کنجول شدن و دیگه حیفم می آد وسایل آشپزخونه رو خراب کنم، گزینه آخری هم وجدانی خیلی خشونت داره و به علت این که بچه مون هفت سالشه و دیدن این صحنه ها برای بچه های زیر 12 سال مناسب نیست این گزینه رو هم نمی تونی انتخاب کنی، پس فقط می مونه گزینه دوم ...!!
- قانون شماره 3: در صورتی که یقین حاصل کنم سیگار رو ترک کردی، می تونی یکی از موارد زیر رو به عنوان جایزه انتخاب کنی:
1- به مدت 24 ساعت از شستن ظرف، لباس و... هرگونه انجام کار در خانه معاف باشی.
2- به عنوان تلافی این چند سال و چند هزار ضربه ملاقه، تو هم یک بار با ملاقه بزنی تو سرم!
تبصره: گزینه اول الکیه و نمی تونی انتخابش کنی، چون می ترسم بد عادت بشی و تنبل و تن پرور بار بیآی!!
اگه هم جرأت داری گزینه دوم رو انتخاب کن!!
""با تشکر، همسر مهربان و دلسوزت""
- بازم همون خانومه: شوهرم بعد یک هفته به این نتیجه رسید به نفعشه سیگار رو ترک کنه! (چون با سر بانداژ شده باید از خونه بیرون می رفت و جیبش شده بود پر چک برگشتی
گفتی که با یاس تنت پیرهن بدوزم
چون شاپرک باشم که از عطرت بسوزم
گفتی که دستامو بگیر
گفتم میگیرم
گفتی که از عشقم بمیر،گفتم میمیرم
گفتمو گریه کردمو پای تو ساختم
این دل سر به راهمر اسون به تو باختم
گفتی بمون بامن بمون،گفتم میمونم
گفتی با دلتنگیم بخون گفتم میخونم
چرا با این که میدونم خطا کرده هنوز دلگرم اینم که برگرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پا رویه احساس میزارم رد میشم حتی از خودم
فقط به این خاطر که بتو ثابت کنم نیستم اون ادم قدیم
می دونم سخته که قبول کنی عوض شدم شایدم که بزرگ شدم
تقلید از سریال ماه رمضان قربانی گرفت ، کودک 12ساله 5 کیلومتر تا بهشت را پیمود
چند توصیه ی روانپزشکی
|
|
برای یک زندگی سالم نیازمند توصیه هایی هستیم. توصیه هایی که با دقت کردن به آن ها می توانیم زندگی شیرین تری را تجربه کنیم. برای زندگی خود توصیه های زیر را در نظر داشته باشید.
مشخص حرف بزنید
احساسات و افکار خود را به صورت مستقیم بیان کنید. ارتباط روشن امکان دوام و پایداری و ثبات را افزایش می دهد.
حال گرا و آینده نگر باشید
وقتی دچار مشکل می شوید بدنبال آن باشید که مشکل را حل کنید. به جای آنکه بپرسید " چرا این مشکل بوجود آمده است؟" بپرسید" این مشکل را چگونه حل کنیم؟"
از گوش دادن فعال استفاده کنید
فعالانه گوش دادن یعنی همدلانه گوش دادن. وقتی همدلانه گوش می دهیم زمینه را برای یک زندگی گرم و صمیمی آماده می کنیم.
من-پیام بدهید
برای بیان احساسات و ناراحتی از ضمیر من استفاده کنید. یعنی مسئولیت احساسات خود را به عهده بگیرید.
حکم های مطلق را کنار بگذارید
از کلماتی مثل همیشه، هرگز و باید استفاده نکنید. این کلمات ارتباط استبدای را القاء می کند. از سوی دیگر باعث می شود که طرف مقابل احساس کند جایی برای خطا وجود ندارد و مشکل را بزرگ نشان می دهد.
به دنبال مقصر نباشید
بسیاری از زوج ها در جنگ مقصرها گیرکرده اند. در روابط خود به دنبال مقصر نباشید و نگویید که من درست می گویم و تو غلط می گویی، در پی حل مسئله باشید.
هر بار یک مسئله را حل کنید
بسیاری از زن و شوهرها می خواهند همه مشکلات را با هم حل کنند؛ در صورتی که بیشتر باعث افزایش تنش می شوند. مشکلات را گام به گام حل کنید.
هدف فهمیدن است نه تغییر
هدف از جر و بحث و تبادل نظر، درک متقابل است. اگر به دنبال تغییر همسرتان هستید به توافق نمی رسید.
توهین، ضایع کردن ممنوع
همسرتان را سرزنش نکنید. توهین و ضایع کردن چون سمی است که زندگی زناشویی شما را مسموم می کند.
افکار و احساستان را بیان کنید
بیان احساس و افکار، باعث صمیمیت می شود و رابطه را به سمت آزادی سوق می دهد.
از همسرتان توقع نداشته باشید فکر شما را بخواند
بجای آنکه پیش بینی کنید، حدس بزنید و یا ذهن خوانی کنید، پرسش و پاسخ کنید. ذهن خوانی و یا توقع ذهن خواهی هر دو از منابع مشکل ساز در زندگی زناشویی است.
یاد بگیرید عادات بد خود را کنار بگذارید
سعی کنید عادات بد مانند استدلال های مخرب، لجبازی، قدرت طلبی را بشناسید.
برای زندگی برنامه داشته باشید
به بخش های مختلف زندگی و نیازهای مختلف خود توجه کنید و برای آنها برنامه داشته باشید.
تغییر، زمان بر است
توقع نداشته باشید عادات منفی همسرتان سریع تغییر کند
مسوولیت پذیر باشید
مسوولیت احساسات، عادات بد و ویژگی های شخصیتی خود را به عهده بگیرید. همیشه این همسر ما نیست که باعث مشکلات می شود.
(برگرفته از کتاب برای زن وشوهرها وقت زندگی بهتر رسیده)
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
آرامش را حس کردم.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
هر روز در خودم تعمق کردم. این مقدمه دوست داشتن خود است.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
از تنها بودن خوشم آمد، در خلوت سکوت محاصره شدم و شگفت زده به فضای درون
وجودم گوش کردم.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
از طریق گوش کردن به ندای وجدانم، خودم رئیس خودم شدم. این طوری خدا با من
صحبت می کند، این ندای درونی من است.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
خودم را بی جهت خسته نمی کردم.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
در خود حضور یک احساس معنوی را حس کردم که مرا هدایت می کند، سپس یاد گرفتم
که به این نیروی معنوی اطمینان کنم و با آن زندگی کنم.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
دیگر آرزو نداشتم که زندگی ام طور دیگری باشد. به این نتیجه رسیدم که زندگی فعلی
برای سیر تکاملی ام مناسب ترین است.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
دیگر احتیاجی نداشتم که به وسیله چیزها یا مردم احساس امنیت کنم.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
آن قسمت از وجودم یا روحم که همیشه تشنه توجه بود، ارضا شد و این شروعی برای
پیدایش آرامش درون بود. این جا بود که توانستم شفاف تر ببینم.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
فهمیدم که در مکان درست و زمان درستی قرار دارم، سپس راحت شدم.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
برای خودم رختخواب پر قو خریدم.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
خصوصیتی را که می گفت همیشه باید ایده آل باشم ترک کردم، آن دیو لذت کش را.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
بیشتر به خودم احترام گذاشتم.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
تمام احساساتم را حس کردم. آنها را بررسی نکردم، بلکه واقعاً حس کردم.
وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم
فهمیدم که ذهن من می تواند مرا آزار دهد، یا گول بزند، ولی اگر از آن در راه قلب و درونم
استفاده کنم، می تواند ابزار بسیار سودمندی باشد
بازدید دیروز : 3
کل بازدید : 151856
کل یاداشته ها : 210