ازهمه بیشتر دنبال دخترهاست و براشون له له میزنه!!
حکایتش حکایت همون گربه هست که دستش به گوشت نمیرسید می گفت پیف پیف بو می ده!
تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند !
تا حالا هر چی التماس کرده دخترای ناز ایرونی که سهله یه وزغ ماده هم تحویلشون نگرفته!!
توی دانشگاه نمره های ماکزیمم دخترا رو دیده و برای اینکه کسی نفهمه آی کیوش در حد کلوخه مجبوره بشینه برای دخترا حرف در بیاره
تو خونه همش به خاطر شلخته بودنش (مخصوصا موها و دماغ ) و تمیزی و خوشتیپی خواهرش مدام زدند تو سرش
از اینکه با صد نوع مدل موی مختلف و خط ریشای عجیب غریب نمیتونه قیافه مثل اژدهاشویه کم شبیه آدما بکنه به دخترای ایرونی که با آرایش زیباتر میشند حسودی می کنه
می بینه یک نفر تو دنیا پیدا نمیشه که فقط یه بار منتشو بکشه و باید یه عمر ناز کش باشه
می بینه خیلی از مردا و پسرای اطرافش (وحتی خودش) حاضرند با اشاره یه خانم همه چی شونو فدا کنند اون وقته که یه جاش به شدت میسوزه
آرزو های یک خانم
خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد...
قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم.
خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت؛ نذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها را بگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، 10 برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم!
خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد.
آرزوی اول خود را گفت؛ من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم.
قورباغه به او گفت؛ اگر زیباترین شوی شوهرت 10 برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او را از دست دهی.
خانم گفت؛ مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجز من نخواهم ماند. پس آرزویش برآورده شد.
بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم. قورباغه به او گفت شوهرت 10 برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگی تان لطمه بزند.
خانم گفت؛ نه هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد.
آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرایی برآورده کرد.
خانم گفت؛ می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم!
نکته اخلاقی:" خانم ها خیلی باهوش هستند. پس باهاشون درگیر نشین. "
علت قبول نشدن در کنکور ؟!
اگر داوطلبی در کنکور قبول نشد هیچ تقصیری نداردچرا که سال فقط 365 روز است.
در حالی که:
1) سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط
برای استراحت است
به این ترتیب 313 روز باقی میماند.
2) حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی
است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق
برای یک فرد نرمال مشکل است.
بنابراین 263 روز دیگر باقی میماند.
3) در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است
که جمعا" 122 روز میشود. بنابراین 141 روز باقی میماند.
4) اما سلامتی جسم و روح روزانه
1 ساعت تفریح را میطلبد که جمعا" 15 روز میشود.
پس 126 در روز باقی میماند.
5) طبیعتا" 2 ساعت در روز برای خوردن
غذا لازم است که در کل 30 روز میشود.
پس 96 روز باقی میماند.
6) 1 ساعت در روز برای گفتگو و تبادل
افکار به صورت تلفنی لازم است.
چرا که انسان موجودی اجتماعی است.
این خود 15 روز است.
پس 81 روز باقی میماند.
7) روزهای امتحان 35 روز از سال را به خود
اختصاص میدهند. پس 46 روز باقی میماند.
8) تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست
کم 30 روز در سال هستند.
پس 16 روز باقی میماند.
9) در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید.
پس 6 روز باقی میماند.
10) در سال حداقل 3 روز به بیماری
طی میشود و 3 روز دیگر باقی است.
11) سینما رفتن و سایر امور شخصی
هم 2 روز را در بر میگیرند. پس 1 روز باقی میماند.
12) 1 روز باقی مانده همان روز تولد شماست.
چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟!!
نتیجه ی اخلاقی: پس یک داوطلب نرمال نمیتواند
امیدی برای قبولی در دانشگاه داشته باشد
ایرانیان در دیار باقی
خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه، فر زندان من هستند و بهشت به همه فر زندان من تعلق داره. اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت! برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی درد سر واقعی یعنی چی!!!
جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان... دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟
جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟
شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه... این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن! تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتیش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت میگم نکن!!! جبرئیل جان، من برم .... اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن که جاش کولر گازی نصب کنن.
به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو... « ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. »آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم. سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:« عزیزم ، شام چی داریم؟ » جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: « عزیزم شام چی داریم؟ »و همسرش گفت:
« مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: « خوراک مرغ » !!
· صدای خرپفش کشتمون ! تکونش دادم از خواب پریده، میگه سر صدام اذیتت میکنه ؟میگم پـَـ نه پـَـ جنس صداتو دوست دارم میخواستم بت بگم سعی کنی تو اوج که میری رو تحریرات بیشتر کار کنی!
· تو تاکسی تنها نشستم میخوام کرایه حساب کنم طرف میگه 1 نفر!! میگم پـَـ نه پـَـ 2 نفر حساب کن خورزوخان هم هست!!
پلیس ماشینو خوابونده .رفتم خلافی و جریمه دادم، کاراشو کردم، بعد رفتم پارکینگ تحویلش بگیرم. مسوولش میپرسه: اومدی ماشینو ببری؟
رفتم داروخونه دفترچه بیمه رو دادم دست مسئولش میگه دفترچه بیمته
نقل است که از یک آخوند حاضر جواب اصفهانی پرسیدند که آیا تا به حال پیش آمده است که در پاسخ به متلکی ناتوان شوی.
جواب داد یک بار! و آن موقعی بود که یک سپیدهدم بارانی برای پیشنمازی به مسجد می رفتم و کوچه پر از گل و لای بود. ناگهان در یک چاه فاضلاب افتادم و تا کمر در مدفوع و ادرار فرو رفتم...
در فکر این بودم که اگر به منزل برگردم و لباس خود را عوض کنم، نماز مومنان قضا خواهد شد و اگر با همین وضع به مسجد بروم که نمیتوانم نماز را اقامه کنم که خانم جوانی رسید و مرا که در آن حالت دید با لبخند شیطنت آمیزی پرسید:
حاج آقا چرااینقدر تو خودتون فرو رفتین؟!!
از او خواستم خودش را معرفی کند. گفت: من گاو هستم ! خانم دبیر بنده را می شناسند. بفرمایید گاو، ایشان متوجه می شوند !!!
ساخته شده از سیلیکون در کشور سوئد است.
قد 150 تا 175 سانتیمتر !
مخالفتی با استفاده از هیچکدوم از اعضاش نداره
اندازه
قد
رنگ پوست
برقی نیست
نظر شما چیه ؟
بازدید دیروز : 53
کل بازدید : 150322
کل یاداشته ها : 210