طالعتان را دید می زنیم !
فروردین: دوستی جدید پیدا می کنی، که با کمی ملایمت دوستی پایداری خواهید ساخت. به مهمانی دعوت خواهی شد که اصلا به تو خوش نمی گذرد!
اردیبهشت: در این هفته لباس جدیدی می خری، و پس از پوشیدن آن غذای چربی رویش می ریزی که هرگز پاک نمی شود (حتی با پودر رختشویی سپید) مواظب لباس هایت باش.
خرداد: خیلی خودت را خسته می کنی. در این هفته برنا مه ی رفتن به سینما را با دوستانت ترتیب بده! خوش بگذرد.
تیر: خبر خوبی خواهی شنید. کلاس های فوق برنا مه ی زیادی در انتظار توست. خسته نباشی!
امرداد: در این هفته شاید چند بار تا پای اخراج بروی! کمتر شیطانی کن و بیشتر به فکر اطرافیانت باش.
شهریور: در این هفته مشغله ی زیادی خواهی داشت که راهی است به سوی موفقیت تو! به همین خیال باش !
مهرگان: سر قراری می روی که در راه بچه ای بستنی اش را به لباست می مالد و سپس باران می گیرد. و بعد هم دوستت سر قرار نمی آید. از اولش سر قرار نرو تا ضایع نشوی!!
آبان: روزهای خوبی به نظر نمی رسد. سعی کن ملایم تر رفتار کنی تا دوستانت را از دست ندهی.
آذر: هفته ی خوبی خواهد بود... نمره های خوب، کارهای خوب، بچه ی خوب.... از کی تا حالا؟!... از وقتی ایرانسل اومده!!!
دی: غذایی در هفته می خوری که خیلی خوشت می آید. منتظر کسی هستی که او را می بینی.
بهمن: اتاقت را مرتب کن. مهمانی خواهی داشت. کادو های خوبی می گیری!! (خوش به حالت)
اسفند: سرمایی می خوری که شاید یک روز به مدرسه نیایی. در آن روز به این فکر کن که کادوی تولد چه می خواهی؟!!
چرا پسر ها اینقدر ضایع هستند
واسه اینکه وقتی سوار اتوبوس میشیم اگه صندلی ها هم خالی باشه میریم ته اتوبوس، تو ترافیک، چله تابستون، 1 ساعت سرپا وای میستیم، شاید بند کیفه دختره گیر کنه بهت.
واسه اینکه وقتی تو خیابون راه میریم، کافیه فقط یه دختری از کنارمون رد شه، گردن نیست لامسب( معذرت، آخه آدم عصبی میشه دیگه)، مثل جغد 180 درجه گردنه می چرخه.
واسه اینکه وقتی یه ماشین گیرمون میاد، پا میشیم میریم یه جایی مثله جردن، اونجا صد بار یه خیابون رو بالا و پایین میریم، 100 بار بوغ میزنمیو 200 بار ترمز، بعدشم میزنی به یه پیر زنه، اون موقع هستش که آخر روز میشه.اون لحظه آدم آرزو می کنه که بره تو توالت عمومی خودش رو دار بزنه.(ربطش رو به توالت عمومی خودت پیدا کن)
واسه اینکه وقتی میریم کوه، پشت دختره میری بالا از کوه، بعدش کم میاری و رنگت سرخ میشه و تازه می فهمی که دختره کوهنورد بوده
واسه اینکه وقتی حس غرورت گل میکنه میبینی دختره داره با یه پسره دیگه دعوا می کنه میری جلو، با پسره دعوا میکنی، بعدش که خوب کتکه رو خوردی می فهمی که یارو داداشش بوده
واسه اینکه وقتی یه دختر کنار پسره میشینه تو تاکسی، و پسره می خواد استفاده ی معنوی ببره، 10 برار مسیرش رو میره تا با دختره باشه، وقتی که دختره پیاده میشه، میره تو رویا، اون وقته که می فهمه به جای میدون ولیعصر، رسیده به تجریش. و وقتی که بر می گرده با تاکسی، می فهمه که تمام پولش رو داده به تاکسی قبلیه، و اونجا یکم مشتمال میبینه از راننده تاکسیه و بعدش فحشه که به خودش میده.
حافظ توى صف اتوبوس
نیمه شبِ پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافظ توى صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ گفتا علیک جانم
گفتم کجا روى تو گفتا خودم ندانم
گفتم بگیر فالى گفتا نمانده حالى
گفتم : چگونه اى ؟ گفت در بند بى خیالى
گفتم که تازه تازه شعروغزل چه داری؟
گفتا که مى سرایم شعر سپید بارى
گفتم زدولت عشق،گفتا که کودتا شد
گفتم رقیب گفتا ، او نیز کله پا شد
گفتم کجاست لیلی؟مشغول دلربایی؟
گفتا شده ستاره در فیلم سینمایى
گفتم،بگو ز خالش ، آن خال آتش افروز
گفتا عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم بگو ز مویش،گفتا که مِش نموده
گفتم بگو ز یارش ، گفتا ولش نموده
گفتم چرا،چگونه؟عاقل شدست مجنون
گفتا شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم کجاست جمشید؟جام جهان نمایش
گفتا : خرید قسطى تلوزیون به جایش
گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره؟
گفتا : شدست منشى در دفتر اداره
گفتم بگو ز اهد آن رهنماى منزل
گفتا که دست خود را بر دار از سر دل
گفتم ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم بگو ز محمل یا از کجاوه یا دى
گفتا پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادى
گفتم که قاصدک کوآن باد صبح شرقى
گفتا که جاى خود را داده به فاکس برقى
گفتم بیا ز هد هد جوییم راه چاره
گفتابه جاى هد هد،دیش است وماهواره
گفتم سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا به پست داده آورد یا نیاورد؟
گفتم بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى
گفتا که ادکلن شد در شیشه هاى رنگى
گفتم سراغ دارى میخانه اى حسابى
گفت آنچه بود از دم ، گشته چلوکبابى
گفتم : بیا دوتایى لب تر کنیم پنهان
گفتا نمى هراسى از چوب پاسبانان
گفتم بلند بوده موى تو آن زمان ها
گفتا به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم شما و زندان حافظ ما رو گرفتی؟
گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتى
یکی بود ، دو تا نبود ، زیر گنبد کبود که شایدم کبود نبود و آبی بود ، یه دختر خوشگل بی پدر مادر زندگی می کرد. اسم این دختر خوشگله سیندرلا بود که بلا نسبت دخترای امروزی، روم به دیوار روم به دیوار ، گلاب به روتون خیلی خوشگل بود .
سیندرلا با نامادریش که اسمش صغرا خانم بود و 2 تا خواهر ناتنیاش که اسمشون زری و پری بود زندگی می کرد . بیچاره سیندرلا از صبح که از خواب پا می شد باید کار می کرد تا آخر شب . آخه صغرا خانم خیلی ظالم بود . همش می گفت سیندرلا پارکت ها رو طی کشیدی؟ سیندرلا لوور دراپه ها رو گرد گیری کردی؟ سیندرلا میلک شیک توت فرنگیه منو آماده کردی ؟ سیندرلا هم تو دلش می گفت : ای بترکی ، ذلیل مرده ی گامبو ، کارد بخوره به اون شکمت که 2 متر تو آفسایده ، و بلند می گفت : بعله مامی صغی ( همون صغرا خانم خودمون ) . خلاصه الهی بمیرم برای این دختر خوشگله که بدبختیهاش یکی دو تا نبود . .... القصه ، یه روز پسر پادشاه که خاک بر سرش شده بود و خوشی زیر دلش زده بود ، خر شد و تصمیم گرفت که ازدواج کنه . رفت پیش مامانش و گفت مامان جونم ..... مامانش : بعله پسر دلبندم .... شاهزاده : من زن می خوام ..... مامانش : تو غلط می کنی پسره ی گوش دراز ، نونت کمه ، آبت کمه ؟ دیگه زن گرفتنت چیه؟......... شاهزاده : مامان تو رو خدا ، دارم پیر پسر می شم ، دارم مثل غنچه ی گل پرپر می شم .....مامانش در حالی که اشکش سرازیر شده بود گفت : باشه قند عسلم ، شیر و شکرم ، پسر گلم ، می خوای با کی مزدوج شی؟ ....... شاهزاده : هنوز نمی دونم ولی می دونم که از بی زنی دارم می میرم ...... مامانش : من از فردا سراغ می گیرم تا یه دختر نجیب و آفتاب مهتاب ندیده و خوشگل مثل خودم برات پیدا کنم . خلاصه شاهزاده دیگه خواب و خوراک نداشت . همش منتظر بود تا مامانش یه دختر با کمالات و تحصیل کرده و امروزی براش گیر بیاره. یه روز مامانش گفت : کوچولوی عزیز مامان ، من تمام دخترای شهر رو دعوت کردم خونمون، از هر کدوم که خوشت اومد بگو تا با پس گردنی برات بگیرمش ، شاهزاده گفت : چرا با پس گردنی؟ مامانش گفت : الاغ ، چرا نمی فهمی ، برای اینکه مهریه بهش ندی، پس آخه تو کی می خوای آدم بشی ؟ روز مهمونی فرا رسید ، سیندرلا و زری و پری هم دعوت شده بودند . زری و پری هزار ماشاالله ، هزار الله اکبر ، بزنم به تخته ، شده بودند مثل 2 تا بچه میمون ، اما سیندرلا ، وای چی بگم براتون شده بود یه تیکه ماه ، اصلا" ماه کیلویی چنده ، شده بود ونوس شایدم ...( مگه من فضولم ، اصلا" به ما چه شبیه چی شده بود ) . صغرا خانم حسود چشم در اومده سیندرلا رو با خودش نبرد ، سیندرلا کنار شومینه نشست و قهوه ی تلخ نوشید و آه کشید و اشک ریخت . یهو دید یه فرشته ی تپل مپل با 2 تا بال لنگه به لنگه ، با یه دماغ سلطنتی و چشمای لوچ جلوی روش ظاهر شد ....سیندرلا گفت : سلام....... فرشته : گیریم علیک . حالا آبغوره می گیری واسه من ؟ ...... سیندرلا : نه واسه خودم می گیرم .......فرشته : بیجا می کنی ، پاشو ببینم ، من اومدم که آرزوهات رو بر آورده کنم ، زود باش آرزو کن ...... سیندرلا : آرزو می کنم که به مهمونیه شاهزاده برم ...... فرشته : خوب برو ، به درک ، کی جلوی راهتو گرفته دختره ی پررو ؟ راه بازه جاده درازه........ سیندرلا : چشم میرم ، خداحافظ ...... فرشته : خداحافظ .... سیندرلا پا شد ، می خواست راه بیفته . زنگ زد به آژانس ، ولی آژانس ماشین نداشت . زنگ زد به تاکسی تلفنی ولی اونجا هم ماشین نبود . زنگ زد پیک موتوری گفت : آقا موتور دارید؟ یارو گفت : نه نداریم. سیندرلا نا امید گوشی رو گذاشت و به فرشته گفت ؟ هی میگی برو برو ، آخه من چه جوری برم؟ فرشته گفت : ای به خشکی شانس ، یه امشب می خواستم استراحت کنم که نشد ، پاشوبیا ببینم چه مرگته !!!! بلاخره یه خاکی تو سرمون می ریزیم . با هم رفتند تو انباری ، اونجا یدونه کدو حلوایی بود ، فرشته گفت بیا سوار این شو برو ، سیندرلا گفت : این بی کلاسه ، من آبروم می ره اگه سوار این بشم . فرشته گفت : خوب پس بیا سوار من شو !!! سیندرلا گفت : یه آناناس اونجاست فرشته جون ، به دردت می خوره؟ .... فرشته : بعله می خوره .....سیندرلا : پس مبارکه انشاالله . خلاصه فرشته چوب جادوگریش و رو هوا چرخوند و کوبید فرق سر آناناس و گفت : یالا یالا تبدیل شو به پرشیا. بیچاره آناناس که ضربه مغزی شده بود از ترسش تبدیل شد به یه پرشیای نقره ای. فرشته به سیندرلا گفت : رانندگی بلدی؟ گواهینامه داری؟....... سیندرلا : نه ندارم ........ فرشته : بمیری تو ، چرا نداری؟..... سیندرلا : شهرک آزمایش شلوغ بود نرفتم امتحان بدم...... فرشته : ای خاک بر اون سرت ، حالا مجبورم برات راننده استخدام کنم. فرشته با عصاش زد تو کله ی یه سوسک بدبخت که رو دیوار نشسته بودو داشت با افسوس به پرشیا نگاه می کرد . سوسکه تبدیل شد به یه پسر بدقیافه ، مثل پسرای امروزی . سیندرلا گفت : من با این ته دیگ سوخته جایی نمیرم.....فرشته : چرا نمیری؟........ سیندرلا : آبروم می ره....... فرشته : همینه که هست ، نمی تونم که رت باتلر رو برات بیارم ....... سیندرلا : پس حداقل به این گاگول بگو یه ژل به موهاش بزنه . خلاصه گاگول ژل زد به موهاش و با هر بدبختی بود حرکت کردند سمت خونه ی پادشاه. وقتی رسیدند اونجا دیدیند وای چه خبره !!!!! شکیرا اومده بود اونجا داشت آواز می خوند ، جنیفر لوپز داشت مخ پدر پادشاه رو تیلیت می کرد . زری و پری هم جوگیر شده بودند و داشتند تکنو می زدند . صغرا خانم هم داشت رو مخ اصغر آقا بقال راه می رفت (آخه بی چاره صغرا خانم از بی شوهری کپک زده بود ) خلاصه تو این هاگیر واگیر شاهزاده چشمش به سیندرلا افتاد و یه دل نه صد دل عاشقش شد . سیندرلا هم که دید تنور داغه چسبوند و با عشوه به شاهزاده نگاه کرد و با ناز و ادا اطوار گفت : شاهزاده ی ملوسم منو می گیری ؟....... شاهزاده : اول بگو شماره پات چنده ؟........ سیندرلا : 37 ....... شاهزاده در حالی که چشماش از خوشحالی برق می زد گفت : آره می گیرمت ، من همیشه آرزو داشتم شماره ی پای زنم 37 باشه. خلاصه عزیزان من شاهزاده سیندرلا رو در آغوش کشید و به مهمونا گفت : ای ملت همیشه آن لاین ، من و سیندرلا می خواهیم با هم ازدواج کنیم ، به هیچ خری هم ربط نداره . همه گفتند مبارکه و بعد هم یک صدا خوندند : گل به سر عروس یالا ... داماد و ببوس یالا ... سیندرلا هم در کمال وقاحت شاهزاده رو بوسید و قند تو دلش آب شد ( بعد هم مرض قند گرفت و سالها بعد سکته کرد و مرد) سپس با هم ازدواج کردند و سالهای سال به کوریه چشم زری و پری و صغرا خانم ، به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردند و شونصد تا بچه به دنیا آوردند
اعتراض گوسفندان
مردی زندانی شده بود.جرمش این بود که اعتراض می کرد.
او را در آغل گوسفندان زندانی کردند تا از آنها یاد بگیرد که اعتراضی نداشته باشد.یک سال بعد فرد را به دار آویختند زیرا گوسفندان دیگر شیر نمی دادند.
هر زنی زیباست
پسرکی از مادرش پرسید:مادر چرا گریه می کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت:نمی دانم عزیزم.نمی دانم....
پسرک نزد پدرش رفت و گفت:بابا چرا مامان همیشه گریه می کند؟او چه می خواهد؟
پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ،این بود:همه زن ها گریه می کنن.بی هیچ دلیل!
پسرک بزرگ شد ولی هنوز از اینکه زنها خیلی راحت به گریه می افتند،متعجب بود.
یک بار در خواب دید که دارد با خدا صحبت می کند ،از خدا پرسید:خدایا،چرا زنها اینهمه گریه می کنند؟
خدا جواب داد:من زن را به شکل ویژه ای آفریدم،به شانه های او قدرتی دادم که بتواند سنگینی زمین را تحمل کند ، به بدنش قدرتی داده ام تا بتواند درد زایمان را تحمل کند ، به دستهایش قدرتی دادم که حتی اگر تمام کسانش دست از کار بکشند ، او به کار ادامه دهد . و به او احساسی دادم تا با تمام وجودش به فرزندانش عشق بورزد ، حتی اگر او را هزاران بار اذیت کنند . به او قلبی دادم تا همسرش رادوست بدارد ، از خطا های او بگذرد """"البته اون زمان هنوز طلاق کشف نشده بود"""" و همواره در کنار او باشد . و به او اشکی دادم تا هر هنگام که خواست ، فرو بریزد . این اشک را منحصرا برای او خلق کردم تا هر گاه که نیاز داشته باشد ، بتواند از آن استفاده کند.
زیبایی یک زن در لباسش ، موهایش یا اندامش نیست ، زیبایی زن را باید در چشمانش جستجو کرد زیرا تنها راه ورود به قلبش آنجاست. """"فکر میکنم این حرف هم برای زمان قل قله میرزا بوده ، توی این زمونه همه فقط شعار میدن""""
چهل سخن منهای یک
1- عامه ی مردم روح خود را می فروشند تا با عایدات آن عمری را با وجدان طی کنند ( لوگان پارسال اسمیت ) .
2- هرگز به دوستانت کاستی هایشان را در جمع نگو چون ممکن است عیوب خود را برطرف کنند اما مطمئنن هیچگاه تو را به خاطر این تذکر نمی بخشند ( لوگان پارسال اسمیت ) .
3 - جامعه مثل آب نمک است شنا کردن در آن بد نیست اما بلعش وحشتناک است ( سایمن استرانسکی ) .
4 - پول همه چیز زندگی نیست اما می تواند همه چیز را بخرد ( ادموند استاکول ) .
5 - ازدواج عوام ، آنان را از شخصیت تهی و از خصوصیات اخلاقی خالی می کند ( رابرت لویی استیونسن ) .
6 - ازدواج مکالمه ی طولانی دو انسان است که هر ازچند گاه به مشاجره می انجامد ( رابرت لویی استیونسن ) .
7 - جامعه ی آزاد جامعه ای است که افراد منزوی در آن امنیت کامل داشته باشند ( آدالی استیونسن ) .
8 - برای اکثر مردم مرگ در راه اصول آسان تر از زندگی کردن بر اساس آن است ( آدالی استیونسن ) .
9 - انتهای راه، مرگ است ؛ تکامل در انتهاست ؛ هیچ چیز کامل نیست ؛ یک معادله با سه مجهول ( جیمز استفنر ) .
10 - یک مرد بدون زن مثل ماهی بدون آب است اما یک زن بدون مرد مانند یک ماهی بدون دوچرخه است (گلوریا استاین) .
11 - بدون تو تحمل بهشت ممکن نیست و با تو دوزخ دیگر مکانی جهنمی نیست ( جان اسپارو ، سنگ نوشته اش بر قبرهمسرش ) .
12 - تعریف من از ازدواج چنین است : قضیه با دو نفر آغاز میشود که زندگی را بدون وجود یکدیگر غیرقابل تحمل می بینند و بعد از مدتی به همان دو نفر ختم می شود که حالا دیگر زندگی را در کنار هم غیرقابل تحمل می بینند (سیدنی اسمیت ) .
13 - عشق مثل باد روده است تا موقعی که در وجود توست خودت را ناراحت می کند و زمانی که ابراز می شود دیگران را می آزارد ( سرجان ساکلینگ ) .
14 - این یک اصل غیرقابل تردید است : کسانی که دائما از شرافت حرف می زنند از آن بویی نبرده اند ( رابرت سرتیس ).
15 - همیشه دوست داشتم فرصتی دست می داد تا فروتنی را تمرین کنم اما همواره به خاطر می آوردم که من مهم تر از آن هستم که اوقاتم را صرف چنین اموری کنم (اسحاق سینگر).
16 - انقلاب ستمدیدگان را آزاد نمی کند تنها استثمارگران را عوض می کند ( برنارد شاو ) .
17 - عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است ( برنارد شاو ) .
18 - او هیچ چیز نمی داند ولی تصور می کند وتظاهر می کند که همه چیز را می داند ، این تعریف مختصر یک نماینده ی مجلس است ( برنارد شاو ) .
19 - دو تراژدی دردناک در زندگی وجود دارد : یکی اینکه در عشقت ناکام شوی و دیگر اینکه به وصال عشقت برسی( برنارد شاو ) .
20 - زمانی که گفتم تا آخر عمر مجرد می مانم نمی دانستم که آنقدر عمر می کنم که ازدواج کنم ( ویلیام شکسپیر ) .
21- تا بحال هیچ فیلسوفی قدم به عرصه خاک نگذاشته که بتواند دندان درد را تحمل کند. (ویلیام شکسپیر)
22- هرچه بیشتر انسان ها را می شناسم، سگ ها را بیشتر ستایش می کنم. (ایوان شفر)
23- زمانی که پریان از رقصیدن و روحانیون از گوشه نشینی دست برداشتند، عمر دنیای شاد به پایان می رسد. (جان سلدن)
24- واعظ می گوید: چنان کن که من می گویم، نه چنان که من می کنم. (جان سلدن)
25- خداوند، شریر را به اندازه کافی بر تخت نگه میدارد تا فرصت کافی برای توبه کردن داشته باشد. (سوفی سگور)
26- برای شاد بودن، تنها به بدنی سالم و حافظه ای ضعیف نیاز داری. (آلبرت شوایتزر)
27- در زندگی نه هدفی دارم نه مسیری، نه منظوری و نه حتی معنایی. اما شادم و این نشان می دهد که یک جای کار ایراد دارد. (چارلز شولز)
28- فقرا نمی دانند که تنها دلیل آنان برای زندگی، تمایل ما به تظاهر به برخورداری از فضیلت سخاوت است. (ژان پل سارتر)
29- آنان که گذشته را به خاطر نمی آورند مجبور به تکرار آن هستند. (جرج سانتایانا)
30- من مردانی را دوست دارم که مردانه رفتار کنند، قوی و کودکانه. (فرانسواز ساگان)
31- وقایعی مثل انقلاب، تنها شروع جذابی دارند. (هوارد ساکلر)
32- اگر تمامی ما قدرت جادویی خواندن افکار یکدیگر را داشتیم نخستین چیزی که در دنیا از بین می رفت عشق بود. (برتراند راسل)
33- احساس وظیفه در کار نیکو و در روابط آزاردهنده است. انسان ها تشنه محبت اند نه مراقبت. (برتراند راسل)
34- ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری می کنند مردگانی بیش نیستند. (برتراند راسل)
35- زندگی خوب، زندگی شاد است، البته منظور من این نیست که اگر شما خوب باشید حتما شاد خواهید بود. منظور من این است که اگر شما شاد باشید خوب زندگی خواهید کرد. (برتراند راسل)
36- زن زشت وجود ندارد، تنها زنانی وجود دارند که حوصله نشستن جلوی آینه و آرایش را ندارند. (هلنا روبنیشتین)
37- بعد از ازدواج دیگر عشق نیست. تنها زندگی است. (رومن رولان)
38- قبل از ازدواج، مرد قبل از خواب به حرف هایی می اندیشد که شما گفته اید اما بعد از ازدواج مرد، قبل از این که شما حرف بزنید به خواب می رود. (هلن رولان)
39- دختری که ازدواج می کند، توجه جمع کثیری از مردان را با بی اعتنایی یکی از آنان عوض می کند. (هلن رولان)
یک داستان عاشقانه
فیلم فرانسوی «کوکو قبل از شانل» به کارگردانی آنه فونتین، یکی از شاخصترین فیلمهای سینمای اروپا در سال2009 بود.
یک اتوبیوگرافی کامل و با جزئیات درباره مشهورترین چهره فرانسه در زمینه طراحی مد که به پشتوانه خلاقیت و اعتمادبه نفساش مبدل به شخصیتی جهانی در این حوزه شد. کوکو قبل از شانل تصویری اسنادی از شخصیتی واقعی به دست میدهد و فیلمساز میکوشد تا در عین واقعگرایی، نگاه شاعرانه خود را نیز حفظ کند.
استقبال منتقدان و محافل هنری نشان از توفیق آنه فونتین در آخرین ساختهاش دارد که نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم خارجی از نگاه منتقدان به عنوان یک درام سرشار از ظرافت و باریکبینی شد. کارگردان «کوکو قبل از شانل» لطافت روحی زنی هنرمند را با تسلط و توانایی به تصویر کشیده است.
کوکو شرح زندگی تواناترین زن در رابطه با مد قرن بیستم است. این فیلم به کارگردانی و بازنویسی آنه فونتین آمیختهای از حس بیگناهی و همدردی را به تصویر میکشد و به گونهای ترسیمکننده زنی جاهطلب و سختکوش است. آنچه در رابطه با بازی قدرتمند آدری تاتو خودنمایی میکند قدرت چشمان او در انتقال احساساتش است.
آنه فونتین قهرمان داستانش را با ظاهری غیر معمولی که از همه قراردادهای اجتماعی در زمان خودش فاصله گرفته نمایش میدهد؛ زنی متفاوت با لباسهایی ساده و کلاههای معمولی ولی با نگاهی زیرک و استعدادی بینظیر در خیاطی که بیرقیبترین زن دنیای مد میشود. کوکو در فیلم نمادی از خلاقیت است؛ زنی که در پشت ابرهای دود سیگارش دنیا را از دریچه واقعگرایی مینگرد. او نمیدانست که با نفوذترین نماد مد قرن بیستم خواهد شد.
کوکو با طراحی کلاه شروع کرد تا مقداری پول به دست آورد و همه تلاش خود را کرد تا زندگی خود را بهبود بخشد. روحیه استقلالطلبانه کوکو او را به شهرت رساند. آدری تاتو، بازیگر نقش کوکو میگوید:«بازی در این فیلم در زندگی شخصی من تاثیر بسیاری گذاشت و بعد از آن دید من به زندگی خلاقانه و همراه با حس کنجکاوی شد.
شانل با چشمان تیز بین خود نوآوری را وارد عرصه دنیای مد کرد». او میگوید:«من در ابتدا با شخصیت کوکو آشنا نبودم فقط میدانستم که او پدید آورنده مارک شانل است. من علاقه زیادی به زندگی او دارم و اینکه چگونه توانست راه پیشرفت را طی کند. وقتی فکر میکنم که بازیگر نقش بینظیرترین زن در دنیای مد هستم برایم خیلی جذاب است. من به آسانی با شخصیت او در طول فیلم خو گرفتم.»
تاتو در این فیلم به خوبی شخصیت واقعی کوکو را به نمایش میگذارد. تلالو و زیرکی چشمان او یکی از اثرگذارترین بخشهای بازی او در فیلم است. در طبیعت وجود کوکو تمایل به آزادی و استقلال شخصی وجود داشت و او این خصوصیت خود را در طراحی لباسهایش نیز به کار میبرد. طراحیهای لباس او به نوعی سنت شکنی مدهای پرزرق و برق قدیمی و پیشبرد مد به سمت لباسهای ساده و راحت است.
شاید ظاهر کوکو در فیلم مانند مجسمه باشد ولی در پس این کالبد، روحی هنرمند و حساس با ظرافتهای بینهایت زنانه پنهان شده است. این عقیده آنه فونتین در رابطه با شخصیت کوکو در انتهای فیلم است. این فیلم به گونهای هنرمندانه تصویری از تلاش و داستانی عاشقانه است که با پایانی تلخ و شیرین آغازی دوباره است.
وقتی کسی رو دوست داری،حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیارو بدی،فقط یه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی،به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی،حتّی رو برگ زندگی
وقتی کسی تو قلبته،حاضری دنیا بد بشه
فقط اونی که عشقته،عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیارو به خاطرِ اون می زنی
خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی
حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم
امّا صداشو بشنوی ، شب از میون دوتا سیم
حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو
فقط خدا نکرده اون ، یه وقت بهت نگه برو
حاضری هر چی دوست نداشت ، به خاطرش رها کنی
حسابتو حسابی از ، مردم شهر جدا کنی
حاضری حرف قانون و ، ساده بذاری زیر پات
به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات
وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری
تولّد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری
حاضری جونت و بدی ، یه خار توی دستاش نره
حتی یه ذرّه گرد وخاک تو معبد چشاش نره
حاضری مسخرت کنن ، تمام آدمای شهر
امّا نبینی اون باهات ، کرده واسه یه لحظه قهر
حاضری هر جا که بری ، به خاطرش گریه کنی
بگی که محتاجشی و ، به شونه هاش تکیه کنی
حاضری که به خاطر ، خواستن اون دیوونه شی
رو دست مجنون بزنی ، با غصه هاهمخونه شی
حاضری مردم همشون ، تو رو با دست نشون بدن
دیوونه های دوره گرد ، واسه تو دست تکون بدن
حاضری اعتبارتو ، به خاطرش خراب کنن
کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن
حاضری که بگذری از ، شهرت و اسم و آبروت
مهم نباشه که کسی ، نخواد بشینه روبروت
وقتی کسی تو قلبته ، یه چیزقیمتی داری
دیگه به چشمت نمی یاد ، اگر که ثروتی داری
حاضری هر چی بشنوی ، حتی اگه سرزنشه
به خاطر اون کسی که ، خیلی برات با ارزشه
حاضری هر روز سر اون ، با آدما دعوا کنی
غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی
حاضری که به خاطرش ، پاشی بری میدون جنگ
عاشق باشی اما بازم ، بگیری دستت یه تفنگ
حاضری هر کی جز اونو ، ساده فراموش بکنی
پشت سرت هر چی میگن ، چیزی نگی گوش بکنی
حاضری هر چی که داری ، بیان و از تو بگیرن
پرنده های شهرتون ، دونه به دونه بمیرن
وقتی کسی رو دوست داری ، صاحب کلّی ثروتی
این گنج خیلی قیمتی نذار که ازت بگیرن
1_هیچ وقت مجبور نیستی به تعداد موهای سرت بری خواستگاری.کافیه فقط یه "بله" کوچولو بگی اونم با هزار منت و ناز و کرشمه.
2_به سادگی اب خوردن می تونی چند تا پسر رو تو کوچه به جون هم بندازی.(روشش رو خود خانما بهتر می دونن.پس نیازی به نوشتن نیست)
3_لازم نیست صبح به صبح صورتتو اصلاح کنی.ماهی یه بارم کافیه.حالا از مناطق ناجور دیگه بگذریم!!!!!.
4_هیچ وقت از بوی گند زیربقل خودت عق نمی زنی.
5_مجبور نیستی وقت دستشویی رفتن زیر اواز بزنی که اهالی خونه، بقیه صداهای نافرم رو نشنون.
6_هیچ موجود دیگه ای مثل تو تا این حد ریزبین و بادقت نیست که در یک نگاه، مارک کفش زری خانم یا مدل موهای عقدس خانم رو بفهمه.
7_خوب می تونی نقش بازی کنی.
8_انقدر زود همه چی رو می گیری که شش سال زودتر از اقایون به تکلیف می رسی.
9_بزرگترین پوئن:خیالت از بابت سربازی راحته!.صد سال سیاهم که دانشگاه قبول نشی ککتم نمی گزه.
10_تو اماکن عمومی با خیال راحت می تونی جیغ و داد راه بندازی چون به هر حال کی وجودشو داره که رو یه دختر صداشو و احیانا خدایی نکرده دستشو بلند کنه؟!!.
11_در تاریخ جهان به زیرکی معروفی.
12_می تونی هزار بار هم فیلم رومئو و ژولیت رو ببینی و باز گریه کنی.
13_و مهم تر اینکه هیچ وقت از گریه کردنت خجالت نمی کشی.
14_یه چیز باحال:هم دامن می پوشی و هم شلوار!.
15_بهشتم که زیر پای امثال شماست.
16_بیشتر از اقایون عمر می کنی(از لحاظ علمی ثابت شده).
17_فقط تویی که می دونی بوی خاک بارون زده تو شبای پاییزی چه جوریه.
18_از قدیم گفتن:پشت هر مرد موفقی زنی باذکاوت بوده.
19_هیچ کی نمی دونه دقیقا تو فکرت چی می گذره؟ خود فروید، پدر روانشناسی جهان گفته:بزرگترین سوالی که هرگز پاسخ داده نشده و من هم هرگز پاسخ ان را نیافته ام این است که یک زن چه می خواهد؟.
20_چند تا از جنگ های بزرگ تاریخ جهان به خاطر عشق شدید مردها به جنس تو بوده.
21_این یکی دیگه کاملا مستنده:باهوش ترین انسان دنیا یک زنه!.
22_با اینکه ممکنه از جنس دوم بودنت ناراحت باشی ولی یادت بمونه که زنی، سال ها پیش با هوش و ذکاوتش یکی از مردان قدرتمند دنیا رو شکست داد(شکست شرم اور فیلیپ، پادشاه اسپانیا از الیزابت، ملکه انگلستان1533_1603)
23_نماد الهه عشق، زیبایی، جنگ و عقلانیت در یونان باستان به شکل زنه.
24_یادت باشه که خداوند، تمام جهان رو به خاطر برکت وجود یک زن افرید.(خانم فاطمه زهرا)
25_با اینکه از مردا ضعیف تری ولی لازم نیست صدتا کلاس کاراته و تکفاندو و از این جور چیزا بری...به یه چنگ و گیس کشی بسنده می کنی.
26_جورابات بوی پنیر کپک زده نمی ده.
27_با موهای پا و زیربغلت نمی شه کلاه گیس ساخت.(راستی این یه پوئن واسه اقایون نیست؟...)
28_می تونی در سکوت و فقط با طرز نگاهت حرف بزنی اگرچه شاید هیچ کدوم از اقایون معنیشو متوجه نشن.
29_سال ها پیش دختری 18 ساله فرماندهی ارتش فرانسه رو بر عهده گرفت و اسمش رو در تاریخ جهان ماندگار کرد(ژاندارک).
30_درهای کعبه تنها به روی یک زن باز شد.
31_سر ابوالهول مجسمه دانش و خرد به شکل زنه.
32_با قوس کمرت چه کارا که نمی تونی بکنی.....
33_خداوند در وجودت دستگاهی رو تعبیه کرده که هیچ مردی نداره و اگر به خاطر وجود اون نبود نسل بشریت تداوم پیدا نمی کرد.(اطلاع رسانی برای اون دسته از اقایونی که تو واحد تنظیم خانوادشون ضعیفن:اسم این دستگاه اعجاب انگیز رحمه).
34_واقعا تا حالا هیچ مردی شب ها به اسمون نگاه کرده؟.
35_عذر موجه زیاد داری.
36_هزار جور مدل خنده ،داری که هر کدوم رو یه موقع تحویل بقیه می دی.
37_توانایی صوتیت بالاست.(کدوم مردی بلده جیغ بنفش بکشه؟).
38_خیانت عشقی نمی تونی بکنی(علم روانشناسی به این نتیجه رسیده که زن ها هرگز نمی تونن دو مرد رو همزمان و به یک شکل و اندازه دوست داشته باشن اما مردها چرا).
39_شاید از طرز کار کامپیوتر یا تکنیک های فوتبال سر در نیاری ولی اگه یه هفته طرف اشپزخونه نری اقایون حتما یه بلایی سرشون می یاد.(توضیح اینکه در چنین مواردی دو حالت وجود داره:1_اقایون خسیس از گشنگی می میرن 2_دست و دلبازاش که غذای حاضری خریدن واسشون خیالی نیست یا ورشکست می شن یا مسموم.)
40_دو هفته هم که حموم نری بوی ترشیدگی نمی دی.
41_هیچ وقت خودتو واسه این فکر که زیر لباس اقایون چه شکلی ممکنه باشه ازار نمی دی.
42_مجبور نیستی واسه اینکه یه نفر به خواهرت چپ نگاه کرده ،خون و خونریزی راه بندازی.نه اینکه رگ غیرت نداشته باشیا ! درواقع اپن مایندی(open minde).
43_بلدی چه طوری بدون اینکه زور بازویی لازم داشته باشی روی بقیه رو کم کنی.(با زبونت)
44_اگه زشت باشی(که خیلی کم چنین چیزی پیش می یاد)می تونی خودت رو با ارایش خوشگل کنی.اگه قدت کوتاهه می تونی کفش پاشنه دار بپوشی. اگه موهات کم پشته مسئله ای نیست چون روسری داری.
45_تو بچگی بخشی از عضو بدنت رو به عنوان یه چیز اضافه نمی کنن.(منظورم چیزی غیر از بند نافه).
46_اوه البته یادم رفته بود که همه اقایون هم(حداقل ایرانی هاش) یه یار تو زندگیشون دامن پوشیدن!.(کل فامیل هم بهشون تا یه شبانه روز خندیدن).
47_ در دنیا هرگز به اندازه ای که در حق تو اجحاف شده در حق موجود دیگه ای نشده با این حال امروزه زن ها رو در هر عرصه ای می بینیم:سیاست، اقتصاد، علم و حتی ورزش!.
48_و غم انگیزترین مزیت اینه که روزی مادر می شی و به موجودی زندگی می بخشی.
49_چراغ هر خونه ای یک زنه.
50_و در اخر اینکه فقط با یک حرکت ناچیز می تونی صد تا مرد رو از خود بی خود کنی.(توضیحی لازم نیست).
بازدید دیروز : 177
کل بازدید : 150832
کل یاداشته ها : 210